دربــاره کتابخانه کلام اسلامی 1.2
درباره علم كلام
اطلاعات، يك منبع حياتى براى پيشرفت فرهنگى علمى در هر جامعه محسوب مىگردد. از اين رو، تمام دانشها و فعاليّتهاى علمى و عملى اعم از مديريت، تحقيق و توسعه، توليد و ساير رشتههاى معارف بشرى به آن محتاج است.
دانش كلام نيز از اين اصل مستنثى نيست، لذا متكلمان براى حفاظت از حريم و قلمرو دين، علاوه بر آگاهى به مبانى و مسايل كلام و اطلاعات پيشين، به اطلاعات جديد نيز نياز دارند. به اين جهت، براى بهره گيرى سريعتر از منابع موجود و اطلاع يابى از شيوههاى مختلف، سازماندهىِ اطلاعاتى امرى مهم و ضرورى به نظر مىرسد.پس براى حلّ مشكلات علمى محققان ودانشمندان وپيشرفت امور مطالعاتى آنان به كاربردهاى نوين و تكنولوژى جديد در علم اطلاع رسانى متوسل شويم. گرچه در وضع موجود، بكارگيرى از تكنولوژى پيچيده اى نظير شبكههاى اطلاع رسانى ماهواره اى براى ما به راحتى ميسور نيست امّا از سخت افزارهايى مانند كامپيوتر البته با روش صحيح در مديريت اطلاع رسانى مىتوان بيشترين بهره را برد.
نكته ديگر كه قابل توجه است آن كه: با افزايش روز افزون جمعيت در جهان، شمار موضوعهاى تخصصّى نيز به سرعت در حال افزايش مىباشد، لذا ضرورى است كه براى توزيع اطلاعات مورد نياز بويژه در زمينه كلام كه از وظايف اصلى حوزههاى علميه مىباشد از راههاى بهترى مدد بجوييم و گرنه با پديدههايى چون انفجار اطلاعات و ضعف پاسخ يابى به مشكلات اعتقادى اين عصر مواجه خواهيم شد كه يكى از نتايج اين پديده ها، تهاجم وسيع فرهنگى مىباشد.
وجه تسميه
براى نامگذارى اين علم به علم "كلام"(1)
چند وجه ذكر شده است كه مهمترين آنها عبارت است از:
1. مهمترين يا نخستين مسألهاى كه متكلمان درباره آن سخن گفتهاند، اين بود كه آيا كلام خداوند حادث است يا قديم. از اين جهت اين علم را "كلام" ناميدند.
2. سرفصلهاى مباحث اين علم با "الكلام فى كذا" آغاز مىشد؛ پس خود اين علم نيز به "علم كلام" مشهور شد.
3. علم كلام قدرت مناظره، جدال و گفتوگو را در شخص تقويت مىكند. مناظره چيزى جز تكلم و گفتوگو نيست؛ بدين لحاظ اين علم به "كلام" شهرت يافته است.
بسيارى از وجوه ذكر شده كه فقط سه نمونه آن اينجا آورده شد، محل تأمل و مورد مناقشه است. شواهد تاريخى نيز آنها را تاييد نمىكند (سبحانى، 1382: ج1، ص10). در عين حال وجه سوم بر وجوه ديگر برترى دارد، زيرا مناظره، علاوه بر اينكه در علم كلام نقش اساسى دارد، ملازم با آن نيز هست (ربانى گلپايگانى، 1381: ص73).
تعريف علم كلام
هدف از تعريف هر علمى، شناخت وجه امتياز آن علم از علوم ديگر است تا مباحث آنها با هم خلط و آميخته نشود. (ربانى گلپايگانى، همان: ص22؛ خوانسارى، همان: ص151 و 152) در امور اعتبارى تعريف يا به موضوع است يا به غرض و فايده يا به روش؛ البته تعريف به موضوع از آن جهت كه جامعتر و مانعتر است كاملتر نيز هست؛ به همين جهت براى علم كلام تعريفهاى متعددى ارائه شده كه برخى تعريف به موضوع و برخى ديگر تعريف به غايت است.
برخى علم كلام را جزو علوم ابزارى و آلى مىدانند و آن را تعريف به غايت مىكنند و گروهى آن را جزو علوم اصلى به شمار مىآورند و با موضوع به تعريف آن مىپردازند. در صورت اول، كلام هويتى دفاعى دارد؛ ولى در صورت دوم هويت آن معرفتزايى است (ر.ك: سبحانى، همان: ج1، ص13، فرامرز قراملكى، 1378: فصل 5 و 6).
در نگاه متأخران كه موضوع علم كلام را گسترش داده و حتى آن را به عامترين موضوعات يعنى "موجود بما هو موجود" سرايت دادهاند (سبحانى، همان؛ لاهيجى، 1383: ص43)، كلام نيز جزو علوم اصالى خواهد بود.
با عنايت به نكات مطرح شده، متكلمان و انديشهوران از گذشتههاى دور تاكنون تعريفهاى متعددى از علم كلام ارائه كردهاند كه تعريف فارابى (339ق)، ابن خلدون (808ه)، محقق ايجى (756 ق) و محقق لاهيجى (1072ق) از جمله آنها است (ر.ك: ربانى گلپايگانى، همان: ص26-21؛ فرامرز قراملكى، همان: ص 34-25).
در هر صورت مىتوان در تعريف علم كلام گفت:
علم كلام، علمى است كه درباره عقايد اسلامى يعنى آنچه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت، بحث مىكند؛ به اين نحو كه آنها را توضيح مىدهد و درباره آنها استدلال مىكند و از آنها دفاع مىنمايد (مطهرى، 1375: ج3، ص57).
برترى اين تعريف بر تعريفهاى ديگر در عين اينكه جهات حسن همه آنها را دارد، اين است كه توضيح و تبيين عقايد اسلامى را نيز از وظايف كلام و متكلم دانسته؛ زيرا چه بسا منشأ شبهات و اعتراضات مخالفان، تفسيرهاى نادرست آنان از عقايد و مفاهيم دينى باشد... و راه دفاع از دين و پاسخگويى به اين قبيل شبهات، توضيح و تفسير صحيح مفاهيم و عقايد دينى است (ربانى گلپايگانى، همان: ص65 و 66).
موضوع علم كلام
برخى علم كلام را علمى بدون موضوع دانستهاند (ر.ك: سروش، 1375: ص84)(2)
اما ديدگاه مشهور اين است كه موضوع دارد؛ هر چند آنان در وحدت يا تعدد آن اختلاف دارند. خواجه نصيرالدين طوسى و علامه شهيد مطهرى معتقدند كه علم كلام موضوع دارد؛ ولى يك چيز نيست؛ بلكه چيزهاى متعددى موضوع اين علم هستند. در اين صورت، "جهت جامع" لازم است. به اعتقاد خواجه نصير، جهت جامع، انتساب مسائل كلام به ذات باريتعالى است (ر.ك: حلى، 1363: ص211 و 213) و از نظر استاد مطهرى، اشتراك در غايت و غرض، وحدت آنها را بيان مىكند (مطهرى، همان: ص62 و 63).
در مقابل، مشهور عالمان به وحدت موضوع در علم كلام قائلند هرچند با هم همرأى نبوده، آراى گوناگونى دارند كه عمدهترين آنها عبارتند از:
موجود بما هو موجود. (تفتازانى، 1422: ج1، ص76، حلى، 1419: ج1، ص12، لاهيجى، 1425: ج1، ص3).
معلومات خاصه "معرفتهايى كه در طريق اثبات عقايد دينى قرار گرفته است" (جرجانى، 1419: ص7).
وجود خداوند و وجود ممكنات (ر.ك: تفتازانى، همان: ص42).
ذات باريتعالى و صفات او (سبحانى، همان: ج1، ص17، ربانى گلپايگانى، 1376: ص30).
عقايد ايمانى (ابن خلدون، 1375: ج2، ص933 932 و 947) يا اوضاع شريعت (ربانى گلپايگانى، همان).
از آنجا كه علم كلام مانند هر علم ديگرى داراى سير تكاملى و تطورى است، چه بسا در يك مقطع و مرحله، چيزى موضوع بوده كه در مراحل بعدى جاى خود را به چيز ديگرى داده است (ر.ك: سبحانى، همان: ج1، ص17).
بر همين اساس، برخى موضوع علم كلام در نگاه متقدمان را اوضاع شريعت و از نظر متأخران موجود بما هو موجود على نهج قانون اسلام دانستهاند (لاهيجى، 1383: ص42 و 43).
بحث درباره اقوال ياد شده به مجال گستردهاى نياز دارد؛ اما بهتر آن است كه موضوع علم كلام را ذات و صفات خداوند بدانيم؛ البته عقايد ايمانى نيز پذيرفته است؛ زيرا بازگشت آن به ذات و صفات خداوند خواهد بود.
غايات و اهداف علم كلام
محقق لاهيجى ضمن ضرور دانستن بيان فايده و غرض در هر علمى، اهداف و غايات علم كلام را چند چيز مىداند كه عبارت است از:
1. دينشناسى تحقيقى و تربيت عملى؛ 2. ارشاد مسترشدان و الزام مخالفان؛ 3. دفاع از اصول و عقايد دينى؛ 4. اثبات موضوع و مبادى ديگر علوم دينى (رك: لاهيجى، 1425ق: ج1، ص74 73؛ جرجانى، همان: ج1، ص57 و 58).
تا وجود خداوند و صفات كمال او، ضرورت تكليف، بعثت و عصمت پيامبران و رهبران آسمانى و نزول كتابهاى وحيانى ... اثبات نشود، موضوع علومىمانند تفسير، حديث، فقه، اصول و غيره اثبات نخواهد شد (قطب الدين شيرازى، 1365: ص178 و 179)؛ زيرا آغاز در آنها بدون آگاهى بر مسائل مربوط به اصول دين، مانند سقف بدون پايه است (نصيرالدين طوسى، 1405: ص2).
وظايف و مسؤوليتهاى كلام و متكلمان
با توجه به تعريفهايى كه براى علم كلام گفته، و فوايد و اهدافى كه براى آن بيان شد، وظايف و مسؤوليتهاى آن را مىتوان چنين برشمرد:
1. استخراج و استنباط گزارههاى اعتقادى از منابع دينى (قرآن و سنت)؛
2. تنظيم، تنسيق و تبويب گزارهها؛
3. تبيين و توضيح گزارهها؛
4. اثبات مدعيات گزارهها؛
5. دفاع و پاسخ به شبهات (ر.ك: اوجبى، 1375: ص42 و 43؛ سروش، 1375: ص65 و 66).
روشهاى علم كلام
علم كلام بر خلاف فلسفه كه علمى تكروشى است و فقط از "استدلال برهانى" بهره مىگيرد (ربانى، همان: ص94)، از همه روشهاى استدلال بهره مىبرد. اين ويژگى ناشى از تعدد و تنوع اهداف و غايات علم كلام است؛ چرا كه غرض و غايت، تعيين كننده روش نيز هست.
براى تحقق غايت اول و چهارم، استدلال مفيد يقين لازم است (تفتازانى، همان: ج1، ص29) كه از نظر صورت بايد قياس يا استقراى تام و معلّل باشد و از نظر ماده هم حتماً بايد برهانى باشد؛ اما براى تحقق غايت دوم و سوم افزون بر آنها مىتوان از روشهاى ديگر مانند تمثيل، خطابه، جدل، شعر، و اقسام روشهاى عقلى و نقلى استفاده كرد (همان: ص56 55)؛ البته اصل اوّلى، استفاده از عقل است. متكلم از عقل مىخواهد بهره بگيرد؛ ولى چون غرض هميشه تعيين كننده روش هم هست و چون غرضش دفاع از اصول دين است، گاهى از تجربه هم بهره مىگيرد و حتى در بعضى از مباحث چاره ندارد كه از تاريخ بهره بگيرد؛ مانند بحث امامت كه نمىتواند از عقل بهره بگيرد. هر چند كلى امامت عقلى است، تاريخ آن و حادثه سقيفه را از تاريخ بهره مىگيرد.
رابطه علم كلام با علوم ديگر
علم كلام با ديگر علوم دينى و بشرى رابطهاى دو طرفه دارد (رك: ربانى گلپايگانى، همان: ص78 و 79). از برخى علوم بهره مىگيرد و به برخى ديگر بهره مىرساند. منطق، معرفتشناسى، تاريخ، و علوم تجربى از علوم تاثيرگذارند؛ چنانكه فقه، اصول و تفسير از جمله علوم تاثيرپذيرند؛ هر چند گاهى كلام از علوم تأثيرگذار آنها استفاده مىكند و در واقع آنها "مبادى" آن به شمار مىروند، مانند منطق، فلسفه، معرفت شناسى و گاهى از طريق تأييد يا تعارض در علم كلام تأثير مىگذارند؛ مانند تاريخ، علوم تجربى.
علم كلام درمقايسه با ديگر علوم دينى تاثيرگذار و نقش آفرين است؛ چرا كه تحقق موضوع آنها در گرو اين علم قرار دارد. اگر در علم كلام به اثبات ذات بارى تعالى پرداخته، و وجود مقدس او ثابت نشود، بهطور قطع "فقه"، "تفسير" و "حديث" موضوعى نخواهند داشت؛ چرا كه ديگر مكلِّفى نيست تا از فعل مكلَّف سخن به ميان آيد. منزِّل كتابى نيست تا به تفسير آن پرداخته شود. مُرسِل رسولى نيست تا كلام و سخن او حجت باشد و جمع و تدوين و تقسيم آن ضرورت يابد (لاهيجى، همان: ج1، ص74).
آرى، اساس همه علوم دينى، علم اصول دين است كه مسائلش بر محور يقين مىگردد و بدون آن ورود در مباحث علوم دينى ديگر مانند اصول فقه و فروع آن ممكن نيست؛ زيرا آغاز در آنها بدون آگاهى بر مسائل مربوط به اصول دين مانند سقف بدون پايه است (ر.ك: نصيرالدين طوسى، 1405: ص2، قطب الدين اشكورى، 1365: ص179، حلى، 1419: ج1، ص7).
اين نكته به منزله نفى و انكار تأثيرپذيرى علم كلام از ديگر علوم دينى نيست.
هر علمى از سه جزء تشكيل شده است: موضوع، مبادى و مسائل (حسينى يزدى، 1363: ص114- 117).
موضوع: به منزله محورى است كه مسائل هر علم را به يكديگر پيوند مىدهد.
مبادى: مسائل هر علمى به آن وابسته است كه خود بر دو قسم است:
أ: مبادى تصورى: امورى كه بيانگر حدود و تعريف موضوعات يا اجزا و اعراض موضوع هر علم هستند. اين قبيل امور در خود همان علم البته به صورت مقدمه مطرح مىشوند (حلى، 1363: ص214).
ب. مبادى تصديقى كه يا اصول بديهى و غير قابل ترديدى هستند كه خلاف آنها به ذهن نمىرسد (همان: ص213)؛ مانند بزرگتر بودن كل از جزء، امتناع تناقض، مساوات كه "اصول متعارف" نام دارند يا اصولى كه بديهى نبوده و ترديد و تصور خلاف در آنها جايز و ممكن است. با اينكه برخى از ادله علمى بر آنها متكى است، در آن علم، دليلى بر حجيت آنها اقامه نشده است. هر چند در علم ديگرى حجيت آنها مستند به دليل به اثبات رسيده است؛ مانند "اصل عليت" كه در همه علوم تجربى و پژوهشهاى علمى مورد استناد قرار مىگيرد، بحث از آن در علم فلسفه انجام گرفته است (همان).
مسائل: قضايايى كه در آن علم مورد بحث و گفتوگو قرار مىگيرد و بر حجت و درستى آنها استدلال مىشود كه در واقع، مقصد و هدف اصلى هر علمى هستند (حلى، همان: ج1، ص11).
آنچه در اين بخش از مبادى و مقدمات علوم ياد مىشود، منظور "اصول موضوعى" هستند.
كلام و منطق
علم منطق، قوانين صحيح فكر كردن و به كارگيرى درست روشهاى استدلال را آموزش مىدهد (مظفر، 1400: ص11 و 12). علم كلام نيز علمى نظرى و استدلالى است و بدين جهت، علم منطق از مبادى ضرور آن خواهد بود. بر همين اساس، برخى متكلمان اسلامى در آغاز رسالههاى كلامى خود به طور گسترده يا مختصر به مباحث منطق مىپردازند.
كلام و معرفت شناسى
معرفتشناسى علمىاست كه درباره شناختهاى انسان و ارزشيابى و تعيين ملاك صحّت و خطاى آنها بحث مىكند (مصباح يزدى، همان: ج1، ص137).
اين علم هر چند در جايگاه رشتهاى مدون و شاخهاى مستقل در دينپژوهى سابقهاى فراوان ندارد و داراى عمرى كمتر از سه قرن است (سبحانى، 1411: ص11)، اصل آن سابقهاى ديرينه دارد و در متون كلامى و فلسفى قديم مطرح بوده است. چنانكه گفته شد، در اين علم از مباحثى مانند فكر، شناخت، واقعنمايى علم، ابزار شناخت، حدود شناخت، اقسام شناخت و ... بحث مىشود. علم كلام نيز كه بسيارى از مباحث آن گزارههاى اخبارىاند، واقع نما و حكايتگر از خارجند. مهمترين غايت آن نيز شناخت بارى تعالى و صفات او است. طبيعى است كه براى فهم آن گزارهها و تشخيص صدق و كذب آنها بايد با شناخت ابزار و حدود آن آشنا شد كه آن هم در گرو آشنايى با علم "معرفتشناسى" است؛(3)
به همين جهت اين علم در واقع بر همه علوم و از جمله علم كلام تقدم دارد؛ زيرا تا نظريه معرفت حل، و مقدار نيل بشر به شناخت خود تبيين نشود، هرگز طرح مسائل فلسفى -كلامى سودى ندارد؛ زيرا كسى كه مىپندارد جهان قابل شناخت نيست و كسى كه در اين وهم متحير است كه شناخت هيچ چيز غير تجربى ميسور نيست، ارائه مسائل عقلى كه به پذيرش اصل شناخت مسبوق است، براى او نفعى ندارد (جوادى آملى،ج 13، ص21).
كلام و فلسفه
فلسفه علمى است كه از احوال موجود مطلق و به تعبيرى ديگر از احوال كلى وجود گفتوگو مىكند و مجموعه قضايا و مسائلى را كه درباره موجود بما هو موجود مطرح مىشود تشكيل مىدهد و موضوع آن نيز الموجود بما هو موجود است (رك: علامه طباطبايى،همان،7 و 8). بر همين اساس، كلام از دو جهت به فلسفه نياز دارد:
1. از جهت موضوع: از آنجا كه موضوع فلسفه (وجود مطلق) درمقايسه با موضوع علوم ديگر عموميت دارد، همه علوم و از جمله علم كلام در اثبات موضوعشان نيازمند فلسفهاند؛ يعنى علم كلام در تصديق و علم به موضوعش (خدا و صفات ذات و فعل او)، به فلسفه نياز دارد (لاهيجى، همان: ج1، ص86)؛
البته علومى از اين جهت نيازمند فلسفه هستند كه موضوع آنها بديهى نباشد (صدرالدين، بىتا: ج1، ص25 "تعليقه علامه طباطبايى")؛ برخى از صاحبنظران بر اين عقيدهاند كه اصل اثبات خدا بديهى است و به برهان و دليل نيازى ندارد (ر.ك: جوادى آملى، 1379: ص169؛ طباطبايى، بىتا: ج8، ص341)؛ بنابراين، علم كلام از اين جهت كه موضوعش بديهى است هيچ نيازى به فلسفه نخواهد داشت؛ اما چنانكه گفته شد، موضوع علم كلام "خدا و صفات ذات و صفات فعل" است؛ پس اگر اصل وجود خدا بديهى باشد، وجود صفات او نظرى است و به اثبات از راه دليل و استدلال نياز دارد.
2. از جهت مبادى و مقدمات: بسيارى از مسائل فلسفى از مبادى استدلالهاى كلامى بوده، نقش تعيين كنندهاى در بحثهاى كلامى ايفا مىكنند. اين تأثيرگذارى و نقشآفرينى از دورههاى پيشين علم كلام به صورتى نمايان و آشكار جلوهگر بوده است. شايد به آسانى بتوان در آثار شيخ مفيد (413ق) به اين طرف، اين نمود را مشاهده كرد. هر چند در دوره خواجه نصير (726ق) جلوهاى بيشتر يافت و در حكمت متعاليه ملاصدرا (1050ق) به اوج خود رسيد.
به واقع اگر متكلمى از مباحثى مانند اصالت وجود، تشكيك در وجود، وحدت و اقسام آن، علت و معلول، امتناع دور و تسلسل و .... آگاهى نداشته باشد، چگونه اين كلام خواجه را تبيين خواهد كرد:
الموجود ان كان واجباً فهو المطلوب و الا استلزمه لاستحالة الدور و تسلسل (حلى، 1375: ص7).
و يا اينكه او با وجوب الوجود، بيست و چهار صفت ثبوتى و سلبى براى ذات بارى تعالى اثبات كرده؛ چنانكه در جاى خود گفته شده است: متكلمان قرن پنجم به بعد در آثار خود متعرض مباحث فلسفى مىشدهاند؛ هر چند اوج و كمال آن به خواجه نصير طوسى بر مىگردد؛ براى مثال، شيخ مفيد در اوائل المقالات بخشى را با عنوان "اللطيف من الكلام"، به مباحثى از اين قبيل اختصاص داده يا نوبختى (ق 5 و 6) در الياقوت، قبل از طرح مباحث كلامى، برخى از مباحث فلسفى را طرح كرده است و همچنين ابن ميثم بحرانى (679ق) در قواعد المرام و ... .
رابطه علم كلام با علوم تجربى، اصول فقه، فقه، عرفان و تفسير نيز قابل بررسى است، كه در اين مجال از آن صرف نظر ميكنيم.
قلمرو علم كلام
بحث از قلمرو علم كلام و تعيين گستره آن ممكن است در گرو تعريف، موضوع و اهداف و غايات علم كلام و همچنين رسالت و وظايف متكلمان باشد؛ اما به طور قطع، مورد سوم و چهارم در گستره و قلمرو علم كلام نقش جدى و تأثيرى مهم دارد؛ پس علم كلام صرفنظر از مقام تعريف و تعيين موضوع، در مقام واقع از همان ابتدا قلمروى گستردهتر داشته است؛ چرا كه وظيفه عمده و رسالت جدى متكلمان در عرصه پاسخ به پرسشها و دفاع از عقايد دينى در مقابل شبهات و اشكالات ديگران، آنها را وا مىداشت تا در مقابل هر پرسشى، پاسخى، و در مواجهه با هر شبههاى، دفاعيهاى مناسب عرضه بدارند و چه بسا پرسشها و شبهات فراتر از اصول اعتقادى بوده و حتى فروع دين و مباحث احكام را نيز در بر مىگرفته است. نمونههاى آشكارى در متون روايى يافت مىشوند كه بر همان اساس و در جهت تحقق و انجام همان وظيفه و رسالت مطرح شدهاند.
هر چند شايد بعدها به جهت تفكيك علوم يا تفكيك وظيفه صاحبان علم و انديشه، كلام به قلمرو كمترى بسنده كرده باشد، با توجه به سير تحول و تطورى كه اين علم پديد آمده، مباحث و مسائل آن نيز متطور و متحول شده است و چه بسا به مرور، قلمرو و گسترة آن نيز فزونى يافته باشد؛ بدين سبب به نظر مىرسد اين امر بيشتر معلول تطور و تحول علم كلام است؛ هر چند آن هم بر اساس اهداف و غايت علم كلام و رسالت و وظايف متكلمان پيش مىرود؛ پس مسائل علم كلام را بايد گستردهتر از آنى دانست كه در كتابهاى كلامى مطرح بوده؛ البته در گذشته و حتى اكنون، متعارف كتابهاى كلامى بيشتر در مباحث مربوط به اصول دين بحث مىكنند؛ اما نگاه جديد به مسائل علم كلام حيطه و گسترة آن را نيز گسترش داده است و مباحث و مسائلى را كه در كتابهاى پيشينيان كمتر از آن سخن رفته طرح كردهاند كه نمونههاى آن را در آثار متكلمان معاصر، فراوان مىتوان يافت.
گزارههاى دينى
نگاهى گذرا به گزارههاى دينى و اقسام آنها مىتواند در تبيين قلمرو علم كلام "بهويژه در دوره معاصر" مفيد و راهگشا باشد.
بهطور معمول گزارههاى دينى را به دو قسمت عمده تقسيم كردهاند.
1. گزارههاى اخبارى يا ناظر به واقع؛ 2. گزارههاى انشايى يا ناظر به ارزش.(4)
گزارههاى اخبارى: از معارف شناختارىاند؛ به همين لحاظ، صدق و كذب بردارند.
گزارههاى انشايى: هر چند به دلالت مطابقى بيانگر و حكايتگر از واقع و نفسالامر نيستند و از اين جهت صدق و كذببردار نمىباشند؛ اما به اعتبار منبع و منشأ صدور و نيز هدف و غايت، مستلزم صدق و كذبند.
چنانكه گفته شد؛ علم كلام متعارف و متداول در فرهنگ مسلمانان به تمام گزارههاى دينى گفته شده نمىپرداخته است و فقط گزارههاى ناظر به واقع "اخبارى"، آن هم نه تمام آنها، بلكه مهمترين آنها كه مربوط به صفات و افعال بارى تعالى، نبوت، امامت و معاد اكتفا بوده، بسنده است (ر.ك: نقد و نظر، ش2،ص35)؛ اما بعد طرح پرسشهايى درباره فايده دين، علت، حكمت و فلسفه احكام و آثار آنها در ابعاد گوناگون زندگى، متكلمان اسلامى را واداشت تا بهطور جدىتر به گزارههاى انشايى نيز بپردازند (كونيگ، 1380: ص13). نمونههاى از اين كار را از گذشته هاى دور نيز مىتوان يافت. فضل بن شاذان (م 260ق) در كتاب العلل، شيخ صدوق (م 381ق) در علل الشرايع، خواجه نصير (م 672ق) در تجريد الاعتقاد، حاجى سبزوارى (م 1289ق) در اسرار الحكم و بعدها به صورتى بهتر و تدوينى جامعتر، استاد شهيد مطهرى در آثار خويش از جمله مقدمهاى بر جهان بينى، انسان و ايمان، آيت الله جوادى آملى در حكمت عبادات، علامه آيت الله سبحانى در مدخل مسائل جديد و برخى ديگر از آثارش بدين مسأله پرداخته اند.
متكلمان با انجام رسالت دفاعى خود در گزارههاى اخبارى به دفاع از صدق آنها و مطابقتشان با واقع مىپردازند و نسبت به گزارههاى انشايى نيز عهدهدار دفاع از كارايى و مشكلگشايى آنهايند (نقد و نظر، همان: ص37).
به تعبير ديگر، كلام پيشتر عهدهدار تبيين بُعد "نظرى" و دفاع از مباحث مربوط به "حكمت نظرى" و در عرصه "هستها و نيستها" بوده است؛ اما بعدها بحث از "حكمت عملى" و فايده و آثار دين و ديندارى و عمل به بايدها و نبايدها را نيز جزو قلمرو خود داشته كه شايد بتوان مرحوم حاجى سبزوارى را آغازگر اين رويكرد دانست كه با تأليف اسرار الحكم در دو بخش "حكمت نظرى" و "حكمت عملى" به اين وظيفه خطير نيز جامه عمل پوشاند.
به تعبير سوم، قلمرو علم كلام فقط مباحث "اصول دين" يا "جهانبينى" نيست؛ بلكه در مواردى مسائل "فروع دين" و "بايدها و نبايدها" را هم در بر خواهد گرفت. متكلم همانگونه كه وظيفه دارد تا كنار تبيين و اثبات اصول عقايد به دفاع از آنها بپردازد، موظف است تا به رسالت خود در دفاع از فروع دين هم همت گمارد. البته هر چند بحث از "فروع دين" و "احكام عملى" از جهت دست يافتن به مدرك و دليل هر حكم بر عهده "فقيه" و در قلمرو "علم فقه" است، ولى از جهت شناخت فلسفه يا حكمت آن بر عهده متكلم و در قلمرو علم كلام مىباشد.
مذاهب و مكاتب كلامى
در طول حيات تفكر دينى اسلام، مكاتب كلامى گوناگونى رخ نُموده است كه بحث از آنها در كتابهاى تاريخى علم كلام و كتابهاى ملل و نحل مطرح مىشود.
مهمترين آنها عبارتند از:
اصحاب حديث
اصحاب حديث يا "ظاهرگرايان" پيروان رويكردى خاص به معارف دينى اعم از فروع (فقه) و اصول (عقايد) و حتى ديگر ابعاد مختلف معارف اسلامى هستند كه در روش خود براى آموزش احاديث و پيروى آن اعتبار ويژهاى قائل بوده و توجه خاصى داشتهاند و در برخورد با معارف دينى منبع و زمينه اصلى مباحث آنها منابع نقلى و احاديث، و گرايش غالب ميان آنان تكيه بر ظاهر نصوص اعتقادى از كتاب و سنت بوده است و معتقدند كه عقل در شناخت معارف و اصول دين و حتى در استنباط احكام و فروع دين هيچ جايگاهى ندارد و حجت نيست.
احمد بن حنبل (241ق)، مالك بن انس (179ق)، سفيان بن عيينه (197ق) و ديگر ظاهرگرايان از هر گونه تاويل و برداشت درايى از نصوص قرآنى و روايى بهشدت پرهيز مىكردهاند.
رويكرد آنان به مباحث كلامى بسيار كمرنگ و در حد ضرورت بوده است؛ چنانكه روش آنان نيز جنبهاى كاملا جدلى داشته و با كلام عقلى و برهانى نيز ميانهاى نداشته و حتى مخالف هم بودهاند. احمد بن حنبل با صراحت مىگفته است: لست صاحب كلام و انّما مذهبى الحديث.
هندسه فكرى آنان بر سه بحث اصلى تشبيه و تجسيم، جبر و ارجا مبتنى و عقيده به حدوث قرآن كريم، رؤيت خداوند در قيامت نيز از ويژگىهاى برجسته آنان بوده است (لاهيجى، همان: ص47).
معتزله
اين مكتب را اوايل قرن دوم واصل بن عطا (131-80ه) پديد آورده و بر پنج اصل اعتقادى 1. توحيد؛ 2. عدل؛ 3. وعد وعيد؛ 4. منزلت بين المنزلتين؛ 5.امر به معروف و نهى از منكر، استوار است كه البته خطوط اساسى آن مكتب را تشكيل مىدهد؛ وگرنه معتقدات خاص آنان به اين پنج اصل منحصر نيست... (ر.ك: مطهرى، همان: ج3، ص68).
روش كلامى آنان آميزهاى از عقل و نقل است كه البته عقل بر نقل تقدم و پيشى دارد (سبحانى، 1414: ج2، ص7).
شخصيتهاى نامدار و مشهورى مانند ابوسهل بشر بن معتمر (م 210ق)؛ 2. ابو هذيل علاّف (م 235ق)؛ 3. ابوعلى جبايى (م 302ق)؛ 4. ابوهاشم جُبائى (م 321ق)؛ 5. ابوالقاسم بلخى (م 319ق)؛ 6. قاضى عبدالجبار (م 414 ق). جارالله محمود زمخشرى (528ق)، عزالدين ابن ابيالحديد (655ق) را مىتوان در اين مكتب ديد.
تفكر غالب و حاكم اين مكتب در دو مدرسه بصره و بغداد تبلور يافته است.
ابتدا مدرسه بصره را واصل (131ق) با همكارى عمرو بن عبيد (م 145ق) پايه گذاشتند؛ سپس مدرسه بغداد را حدود يك قرن بعد بشر بن معتمر (210ق) تاسيس كرد.
پيروان اين دو مدرسه در اصول كلى و روش فكرى با هم توافق دارند؛ ولى در پارهاى از مسائل كلامى داراى آراى مختلفند (صابرى، 1383: ج1، ص167165). آراء معتزله بغداد اغلب با عقايد اماميه هماهنگ است (الامين، بىتا: ج4، ص27). بعضى از اين مدرسه با "الاعتزال المُتشيع" نام مىبرند (صبحى، 1405: ج1، ص259).
اشاعره
مؤسس اين مكتب ابوالحسن على بن اسماعيل اشعرى (324-260 يا 330) است.
روش كلامى او آميزهاى از نقل و عقل است؛ البته نقل بر عقل تقدم و پيشى دارد (طباطبايى، همان: ج5، ص278، سبحانى، همان: ج2، ص32 و 33).
اشعرى به ارائه طرحى نو اقدام كرد تا به گونهاى تضاد موجود ميان عقلگرايى و ظاهرگرايى را برطرف سازد؛ بدين جهت با هر يك از آن دو گروه هم موافق و هم مخالف بود. با عقلگرايان در اين جهت كه استدلال عقلى در اثبات عقايد دينى بدعت و حرام نبوده؛ بلكه راجح و پسنديده است موافقت كرد و به تأليف رساله استحسان الخوض فى علم الكلام مبادرت ورزيد و اين در حالى بود كه اهل حديث، علم كلام و استدلال عقلى را بدعت و حرام مىدانستند (ربانى گلپايگانى، 1377: ص187). او با تأسيس اين مكتب جديد، در صدد ارائه موضعى ميانه بين اهل حديث و معتزله بر آمد و مهمترين كوشش او بر آن بود تا اهل حديث را براى دفاع از عقايدشان به استفاده از عقل وادارد و به همين جهت تا حدى توانست آنها را از موضع افراطىشان دور كند. و در تقرير مقاصد اهل حديث به ازاى هر قاعده و اصلى از اصول معتزله، اصلى و قاعدهاى وضع كرد (لاهيجى، همان، 43).
از طرفى در تعارض عقل با ظواهر دينى، ظواهر را مقدم داشت و در نتيجه در بحث از صفات ذات و صفات خبريه با عقايد معتزله مخالفت كرد. همانگونه كه اصل تحسين و تقبيح عقلى و متفرعات آن را نيز مردود دانست و هيچ واجب عقلى را نپذيرفت و در اين زمينه با اهل حديث هماهنگ شد. (ر.ك: شهيد صدر، همان: ص41).
قاضى ابوبكر باقلانى، 403ق، امام الحرمين جوينى، 478ق، غزالى، 505ق، فخرالدين رازى، 606ق، عضد الدين ايجى، 756ق، سعد الدين تفتازانى، 791ق، علاء الدين قوشجى، 879ق، شيخ محمد عبده، 1323ق از شخصيتهاى اين مكتب هستند.
با شكست آل بويه و پيروزى سلجوقيان در سال 447ق، و به سبب حمايت اينان، مكتب اشعرى پيروزى كامل و سيطره تام بر تفكر اسلام سنى يافت. (لاهيجى، همان: ص47).
شيعه اماميه
شيعه اماميه(5) كه آن را "اثنا عشرى" نيز مىگويند، اكثريت جمعيت شيعه را تشكيل مىدهد (علامه طباطبايى، 1379: ص66-65). آنان به امامت امام على (ع) و يازده فرزندش اعتقاد داشته، تاكيد دارند كه آن دوازده امام مقام عصمت دارند و تعيين آنها به اين منصب، به نص شرعى است (شيخ مفيد، 1414: ج4، ص38).
عوامل و زمينه هاى پيدايى
علم كلام اسلامى، دانشى صد در صد اسلامى است و در قرآن و سنت ريشه دارد. زادگاه اصلى آن اسلام و فرهنگ اسلامى است. قرآن و احاديث پيامبر اكرم(ص) و امامان شيعه(ع) عوامل اصلى پيدايى اين علمند؛ البته عوامل ديگرى در ظهور و بروز مباحث و مسائل كلامى و گسترش و تطور آن تأثيرگذار بودهاند؛ هر چند كه مستشرقان، خاستگاه آن را بيرون از فرهنگ اسلامى دانسته، آن را زاييده كلام مسيحى (آدام متز، 1362: ج1، ص79 و 80 و پطروشفسكى، 1354: ص213) يهودى يا فرهنگ يونان باستان به شمار مىآورند (فان اس، 1362)؛ به ويژه كه آغاز كلام اسلامى را معتزله مىدانند (پطروشفسكى، همان: ص218). كلام شيعى را متأثر از آنان (همان: ص 285، متز، همان: ص78) و آنان را نيز متأثر از فلسفه يونانيان مىدانند (پطروشفسكى، همان)؛ حتى معتقدند كه شيعه در قرن چهارم نيز مكتب كلامى خاص نداشته است (آداممتز، همان). (6)
اما با مراجعه به متون كلامى و مطالعه سير تطور كلام اسلامى، جايگاه قرآن و حديث در پيدايى اين علم جلوهگر است (الامين، 1403: ج10، ص308). طبيعى است كه اين علم نيز مانند ساير علوم بايد زمينههايى براى پيدايى يافته باشد؛ چرا كه هيچ مسألهاى در هيچ علمى در خلأ پديد نمىآيد. حتى انتزاعىترين مسائل علمىو فلسفى نيز خاستگاه بيرونى دارد. بارقههاى ذهنى دانشمندان؛ به ويژه آن هنگام كه پرسشى نو را پيش مىكشند، اغلب در مشاهدات و تأملات آنان ريشه دارد و دقيقاً به همين دليل؛ شناخت زمينهها و عوامل پيدايى يك مسأله در هر علمى براى فهم درست آن و نيز كشف علل توجيه كننده حضور آن مسأله در علم ضرورت دارد.
انواع عوامل و زمينه ها
انديشه وران عوامل و زمينه هاى پيدايى علم كلام اسلامى را به دو دسته داخلى و خارجى (سبحانى، 1382: ج1، ص72) يا خط اصيل و خط دخيل (حكيمى، 1375: ص115) تقسيم كردهاند.
عوامل داخلى: عناصرى هستند كه در داخل دين و متون دينى و خصوصيات جامعه دينى وجود دارند و هر مسلمانى در هر دوره زمانى يا هر وضع مكانى با آنها مواجهه دارد؛ چنانكه مقصود از عوامل خارجى عناصرى هستند كه از راه ارتباط جامعه دينى يا اهل ديانت با محيط بيرون از جامعه در جامعه دينى مطرح مىشوند و در شكلگيرى مجموعه مباحث كلامى نقش اساسى دارند.
عوامل داخلى خود به سه بخش ظواهر دينى، تفكر عقلى و كشف و شهود تقسيم مىشود (طباطبايى،1379: ص78) و ظواهر دينى نيز عبارتند از دو قسم كتاب (قرآن كريم)، و سنت يا حديث پيامبر اكرم(ص) و امامان اهل البيت(ع) (همان: ص84).
عوامل خارجى نيز به چند قسم از جمله رخدادهاى تاريخى و اجتماعى، آميزش و ارتباط مسلمانان با ديگر اديان و فرهنگها ... و نهضت ترجمه و آشنايى مسلمانان با فلسفه يونان تقسيم مىشود (سبحانى، همان: ج1، ص83 و90)؛ البته اين عوامل و زمينه ها در سطحى يكسان و مساوى نيستند. در واقع عوامل داخلى و درونى همان عوامل اصلى پيدايى علم كلام اسلامى است و عوامل بيرونى زمينههاى پيدايى ديدگاهها و عقايد خاص و موردى را پديد آوردهاند و چه بسا در تكامل و تحول اين علم نيز نقش قابل توجهى داشتهاند (ربانى گلپايگانى، 1381: ص124).
ادوار و مراحل تاريخى علم كلام
نظام و قواعد عقايد و مباحث علم كلام تاريخى است و در گذر روزگاران شكل مىگيرد و پديد مىآيد. هر نسلى به نسل پيشين، موضوعى يا انگارهاى كلامى يا ساختارى نظاممند مىافزايد. اين واقعيت را مىتوان با تتبع تاريخى و زمانى در كتابهاى عقايد و كلام، دريافت و از ظهور و بروز مباحث و موضوعات كلامى و سير تاريخى آنان آگاه شد.
ادوار تاريخى كلام شيعى را به جهات گوناگون مىتوان تصوير كرد. اينجا به اجمال دو جهت آن مطرح مىشود.
أ: از جهت تحول ساختارى
چند مرحله را مىتوان براى آن تصوير كرد.
1. مرحله تكوين؛ عصر پيامبر اكرم (ص).
2. مرحله گسترش؛ عصر خلفا تا اوايل قرن دوم قمرى.
3. مرحله تدوين موضوعى؛ قرن دوم و سوم هجرى؛ على بن اسماعيل بن ميثم تمار (179ق) هشام بن حكم (179 يا 199) و...؛
4. مرحله تبيين و تنظيم موضوعى؛ قرن سوم و چهارم؛ كلينى (329) شيخ صدوق (381) ابن قبه (قبل از 319) و...؛
5. مرحله ساختارمندى؛ قرن پنجم و ششم؛ شيخ مفيد (413)، سيد مرتضى (436) و شيخ طوسى (460) و...؛
6. مرحله تحول و تكامل؛ قرن هفتم و هشتم؛ خواجه نصيرالدين طوسى (672)؛
7. مرحله شرح و تلخيص؛ قرن نهم تا چهاردهم؛ علامه حلى (726) فاضل مقداد (826)، لاهيجى (1072).
8. مرحله اصلاح و پويايى؛ نيمه دوم قرن چهاردهم؛ سيد جمال الدين (1314ق)، علامه طباطبايى (1362ش).
ب. از جهت رويكرد
دورههاى تاريخى علم كلام بهويژه كلام شيعى را از جهت رويكرد مىتوان چنين بررسى كرد.
1. كلام عقلى و نقلى: عصر حضور امامان؛ كلام شيعه در نخستين مرحله، داراى صبغه عقلى و نقلى است؛ يعنى هم به تحليلها و تأملهاى عقلى ارج مىنهد و هم استناد به وحى را در دستور كار خود قرار مىدهد.
اوج اين رويكرد در زمان حضور اميرمؤمنان، امام صادق و امام رضا(ع) تحقق يافته است.
2. كلام نقلى: دوره دوم حضور تا كمى بعد از غيبت صغرا (329 ق) تا شيخ صدوق (381ق).
مقصود از دوره دوم حضور عصر امامت امام رضا(ع) (بهويژه در مدينه) و امامان بعد از او است.
3. كلام عقلى: در قرن پنجم تا ششم؛ شيخ مفيد، سيد مرتضى، شيخ طوسى و... .
4. كلام فلسفى: قرن هفتم؛ خواجه نصيرالدين طوسى (672).
5. كلام با غلبه اخبارىگرى: زمان علامه مجلسى (1111 ق)، محمد محسن فيض كاشانى (1092 ق)... .
6. كلام با رويكردى تركيبى از عقل، نقل و فلسفه: دوره معاصر؛ قرن چهارده تاكنون.
بنيانگذار اين رويكرد صدر المتالهين شيرازى (1050 ق) است. او افزون بر آن سه، مبانى و مفاهيم عرفانى را نيز به خدمت گرفته، دين را با عقل و اشراق همساز مىكند (نصر،1371: ص42).
رويكردهاى كلى كلامى اماميه
روشهاى كلان و كلى رايج بين متكلمان شيعى عبارتند از: 1. نصگرايى؛2. عقلگرايى تأويلى؛ 3. خردگرايى فلسفى.
نصگرايى
نصگرايى، نظامى فكرى است كه بر نصوص دينى جمود ورزيده، انديشه بشرى را از دستيابى به توجيه و تبيين عقلانى بسيارى از معارف دينى ناتوان مىپندارد. اين روش يگانه مرجع و منبع دستيابى به معارف دينى را نصوص و ظواهر كتاب و سنت مىداند (شهيد صدر، 1395: ص35).
از ديدگاه اين روش راهنمايى عقل فقط تا زمانى سودمند است كه دست ما را در دست رهبران دينى قرار دهد و از آن پس بايد خود را خادم شريعت بداند و دنبالهرو ظواهر آيات و روايات باشد. هرچند نصگرايان در مواردى در مقام دفاع از آموزههاى دينى از ادله عقلى بهره مىگيرند، معتقدند كه اگر عقل در پى فهمى عميقتر و فراتر از آنچه از ظواهر الفاظ كتاب و سنت بر مىآيد باشد، ره به جايى نخواهد برد (يوسفيان و شريفى، 1383: ص123).
عقل گرايى تأويلى
عقلگرايى عنوان عامى است كه بر هرگونه نظام فكرى فلسفى كه نقش عمده و اساسى را به عقل بدهد، اطلاق مىشود و در مقابل نظامهايى مانند شهودگرايى، تجربهگرايى، ايمانگرايى و نصگرايى مطرح مىشود.
عقلگرايى، مقابل نصگرايى، نظام يا مكتب فكرى است كه در كنار معارف وحيانى بر نقش قوه عقل نيز در كسب معرفت تاكيد دارد و به آن ارج مىنهد و برايش حرمت قائل مىشود و آنرا ابزار كسب شناخت و معرفت مىداند (شهيد صدر، همان: ص35).
خردگرايى فلسفى
اين روش با استفاده از عقل البته با صبغه فلسفى كه همان بهرهبردارى از قواعد و اصول فلسفى باشد، به مباحث كلامى پرداخته است (فولكيه، 1362: ص80) و با استمداد از يك سلسله قضاياى بديهى يا نظرى كه مولود همان بديهيات است، با منطق فطرى، در كليات جهان هستى بحث كرده و به اين وسيله به مبدأ آفرينش جهان و كيفيت پيدايى جهان و آغاز و انجام آن پى برده شود.
اين روش نيز پايبند كتاب و سنت است؛ اما ورود و خروج مباحث و استدلالها رنگ فلسفى داشته و به قواعد و اصول فلسفى و حتى فلسفه يونان باستان استناد مىشود؛ هر چند از آيات و روايات نيز به عنوان مؤيد بهره مى برد.
اوايل غيبت كبرا نوبختىها اين روش را به كار بردند. الياقوت جلوهاى از اين روش كلامى است كه بعد با طى مراحلى بهوسيله خواجه نصير تكميل و تتميم شد. (7)
درباره كتابخانه كلام اسلامى
مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى كه رسالت توليد نرم افزارهاى علوم اسلامى و حوزوى را بر عهده دارد در همين راستا بر آن شد تا پلى ميان گذشتگان و نسل معاصر و آيندگان ايجاد كرده و انبوهى از آثار و ذخاير عظيم فرهنگى را در مجموعهاى در خدمت متكلمان و ديگر اقشار جامعه قرار دهد، بدين جهت اقدام به توليد كتابخانه كلام اسلامى نمود.
كتب اين برنامه را مى توان به منابع اصلى و فرعى علم كلام تقسيم كرد تا جوابگوى مخاطبان در سطحهاى مختلف باشد زمان تاليف اين متون هم از قرن دوم تا زمان حاضر را در بر مى گيرد البته تعدادى ازكتب تخصصى در اين نسخه ارئه نشده است كه انشاء الله در نسخه بعدى به برنامه الحاق خواهد شد زبان متون هم شامل عربى، فارسى و انگليس است، متون عربى غالب كتب برنامه را تشكيل داده و تعداد متنابهى از كتب فارسى هم كه يا ترجمه كتب عربى يا به شكل مستقلى هستند در برنامه قرار داده شده اند. همچنين دهها كتاب انگليسى كه به بحثهاى عقائد پرداخته، تكميل كننده برنامه اند. از جهت موضوع هم كتابخانه، در بر دارنده كتب كلامى عام كه به تمام مباحث كلامى پرداخته اند و كتب كلامى خاص كه در بخشى از موضوعات اين علم قلم زده اند، مى باشد. بدين جهت در فهرست موضوعات، عناوين عام نظير كلام شيعه اماميه يا كلام اشاعره يا معتزله وعناوين خاص نظير الهيات ،نبوت ،معاد،امامت و..... هم ديده مى شود .
علاوه بر اين عنوان اعتقادى روايى مجموعه كتبى را شامل مى شود كه در بردارنده منابع نقلى مباحث كلامى يا شرح و تفسير انها هستند وگستره آن شامل تمامى مباحث اعتقادات مى شود لذا محقق براحتى با توجه به مبحث مورد تحقيق خود مى تواند به منابع مباحث كلامى و اعتقادى مراجعه كرده و از كلمات گوهر بار معصومين كه معدن علوم حقيقى مى باشند استفاده نمايد .
پاسخ به شبهات بخش ديگرى از كتب كتابخانه را تشكيل مى دهد كه شامل رديه ها بر وهابيت و رد تحريف قرآن و رد شبهات بر مذهب قيم شيعه اماميه است .
بخش آيات در كتب از قابليتهاى مهم برنامه بوده كه كاربران را با مباحث تفسيرى كلامى آشنا مى نمايد بخش فرهنگ نامه هم حاوى فرهنگ نامه هاى مهم كلامى و عمومى است كه كاربر را در توضيحات اصطلاحات راهبرى مى كند
تعداد كتب استفاده شده در برنامه هم بالغ بر ششصد و شصت عنوان دربيش از يكهزار مجلد است.***
______________________
1. نامهاى ديگر اين علم عبارتند از علم التوحيد، علم الذات و الصفات، علم اصول الدين، علم العقايد، الفقه الاكبر، (ر.ك: حنفى، 1988م: ج1: ص65-52).
2. مرحوم امام خمينى رحمه الله درباره همه علوم چنين عقيدهاى دارند. ر.ك: مناهج الوصول 1/39-42، و ما اشتهر من ان لابد لكل علم من موضوع واحد جامع بين موضوعات المسائل مما لااصل له... .
3. به همين جهت متكلمان پيشين در مقدمه كتابهاى كلامى خود به مباحثى از قبيل ماهيت فكر و نظر، تعريف علم و اقسام آن و ... پرداختهاند. ر.ك: الذخيره، سيد مرتضى (436ق )، الياقوت، نوبختى (ق پنجم)، قواعد المرام، ابن ميثم بحرانى (679 ق).
4. برخى نيز قسم سومى با عنوان "گزارههاى وصفى" بدان افزودهاند. (جوادى آملى، 1381: ص 96 94)، و برخى نيز اصل اين تقسيم را قبول ندارند (لگنهاوزن، نقد و نظر، ش2: ص 34).
5. از آنجا كه در ادامه اين نوشتار مباحث مربوط به كلام شيعى امامى از جمله قدمت، مراحل و ادوار، روش و رويكردها و... مطرح شده است، اينجا فقط به تعريف اجمالى از "شيعه اماميه" بسنده مىشود.
6. براى نقد اين ديدگاه، ر.ك: (جبرئيلى، 1384: ص89-112).
7. برگرفته از مقاله فلسفه كلام اقاى محمد صفر جبرئيلى فصلنامه قبسات شماره 39
منابع و مآخذ
1. ابن خلدون، مقدمه، محمد پروين گنابادى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، هشتم، 1375ش.
2. ابن زينالدين حسن، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، قم، موسسة النشر الاسلامى، اول، 1365ش.
3. آدام متز، تمدن اسلامىدر قرن چهارم هجرى، عليرضا ذكاوتى قراگزلو، تهران، انتشارات اميركبير، اول، 1362ش.
4. اصفهانى محمدتقى، هداية المسترشدين فى شرح اصول معالم الدين، قم، موسسة النشر الاسلامى، اول، 1421ق.
5. امين احمد، ظهر الاسلام، بيروت، دارالكتب العربى، الخامسه، بىتا.
6. انتظام سيدمحمد، پيش فرضهاى فلسفى در علم اصول، قم، موسسه بوستان كتاب، اول، 1374ش.
7. اوجبى على، كلام جديد در گذر انديشهها، موسسه فرهنگى انديشه معاصر، اول، 1375ش.
8. بابايى علىاكبر، روششناسى تفسير قرآن، زير نظر محمود رجبى، تهران، سمت، اول، 1379ش.
9. بهشتى احمد، فلسفه دين، قم، بوستان كتاب، اول 1383ش.
10. تفتازانى سعدالدين، شرح المقاصد، بيروت، دارالكتب العلميه، الاولى، 1422ش.
11. جبرئيلى محمدصفر، كلام شيعى؛ مراحل و ادوار تاريخى، قبسات، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1384ش، ش 38.
12. ، كلام اسلامى؛ عوامل و زمينههاى پيدايى، قبسات، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1384ش، ش 38.
13. جرجانى على بن محمد، شرح المواقف، بيروت، دارالكتب العلميه، الاولى، 1419ش.
14. جوادى آملى عبدالله، معرفتشناسى در قرآن (تفسير موضوعى قرآن)، ج13، قم، اسراء، دوم، 1379ش.
15. تسنيم، تفسير قرآن كريم، قم، مركز نشر اسراء، دوم، 1379ش.
16. دينشناسى، مركز نشر اسراء، قم، اول، 1381ش.
17. حسينى اليزدى مولى عبدالله بن شهاب الدين، الحاشية على تهذيب المنطق، قم، موسسة النشر الاسلامى، 1363ش.
18. حلى حسن بن يوسف، جوهر النضيد، قم، انتشارات بيدار، 1363 ش.
19. ، كشف المراد، با تعليقه آيتالله سبحانى، قم، موسسه امام صادق(ع)، ششم، 1423ش.
20. نهاية المرام فى علم الكلام، تحقيق فاضل عرفان، قم، موسسه امام صادق(ع)، الاولى، 1419 ق.
21. حنفى حسن، من العقيدة الى الثورة، المقدمات النظرية، بيروت، دارالتنوير و المركز الثقافى الدينى للطباعة و النشر، الاولى، 1988م.
22. امام خمينى روحالله(ه)، مناهج الوصول الى علم الاصول، قم، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ه)، اول، 1373ش.
23. خوانسارى محمد، منطق صورى، تهران، انتشارات آگاه، پنجم، 1362ش.
24. ربانى گلپايگانى على، درآمدى بر علم كلام، انتشارات دارالفكر، قم، دوم، 1381ش.
25. سبحانى، جعفر به قلم مكى العاملى حسن محمد، نظرية المعرفه، قم، مركز العالمى للدراسات الاسلاميه، الاولى، 1411ق.
26. سروش عبدالكريم، قبض و بسط تئوريك شريعت، موسسه فرهنگى صراط، تهران، پنجم، 1375ش.
27. شهابى محمود، تقريرات اصول، هفتم، بىجا، بىتا.
28. صدر سيدحسن ، تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، طهران، الاعلمى، بىتا.
29. صدرالمتألهين محمد بنابراهيم، الاسفار الاربعه، مكتبة مصطفوى، قم، بىتا.
30. طباطبايى محمدحسين، شيعه در اسلام، انتشارات اسلامى، قم، پانزدهم، 1379ش.
31. نهاية الحكمه، با تصحيح و تعليق غلامرضا فياضى، قم، موسسه امام خمينى(ه)، دوم، 1381ش.
32. طبرسى ابوعلى فضل، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، اول، 1365ش.
33. طوسى محمد بنحسن، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت دار احياء التراث العربى، بىتا.
34. العدة فى اصول الفقه، تحقيق محمدرضا انصارى قمى، قم، اول، 1417ق.
35. تلخيص المحصل المعروف بنقد المحصل، بيروت، دارالاضواء، الثانيه، 1405ق.
36. علم الهدى سيد مرتضى، الذريعه الى اصول الشيعه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، دوم، 1363ش.
37. فارابى ابونصر، احصاء العلوم، با مقدمه الدكتور على بوملحم، بيروت، مكتبة الهلال، الاولى، 1996م.
38. فرامرز قراملكى احد، هندسه معرفتى كلام جديد، موسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، تهران، اول، 1378ش.
39. فولكيه پل، فلسفه عمومى، احمد آرام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، اول، 1362ش.
40. كلينى محمد بن يعقوب، اصول كافى، تهران، دارالكتب الاسلامية، چهارم، 1365ش.
41. كونيگ هارولدجى، آيا دين براى سلامتى شما سودمند است؟ آثار دين بر بهداشت جسم و روان، بتول نجفى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، اول،1380ش.
42. گرجى، ابوالقاسم، مقالات حقوقى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، اول، 1369ش.
43. لاهيجى عبدالرزاق، سرمايه ايمان، تهران، انتشارات الزهراء، 1362ش.
44. شوارق الالهام فى شرح تجريد الكلام، قم، موسسة امام صادق(ع)، اول، 1425 ق.
45. گوهر مراد، تصحيح موسسه تحقيقاتى امام صادق(ع)، قم، نشر سايه، اول، 1383ش.
46. مازندرانى مولى محمد صالح، شرح معالم الدين، قم، منشورات مكتبة الداورى، بىتا.
47. مجلسى محمدباقر، بحار الانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه، دوم، 1362 ش.
48. محقق حلى نجم الدين، معارج الاصول، قم، موسسه ال البيت (ع)، اول، 1403ق.
49. محقق مهدى، شيعه در حديث ديگران، دفتر دائرة المعارف تشيع، تهران، 1362ش.
50. مصباح يزدى محمدتقى، آموزش فلسفه، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، تهران، سوم، 1368ش.
51. مطهرى مرتضى، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج3.
52. معجم طبقات المتكلمين، اللجنة العلمية فى موسسة الامام الصادق، سبحانى جعفر، قم، موسسة امام صادق(ع)، اول، 1424ق/ 1382ش.
53. مفيد، اوائل المقالات، سلسله مولفات المفيد، بيروت، دارالمفيد، الثانيه، 1414ق، ج7.
54. نائينى ميرزا محمدحسين، فوائد الاصول (تقريرات)، قم، منشورات جماعة المدرسين،(نشأة علم الاصول و سيره و ارتقائه، محمود الشهابى، در مقدمه فوائد الاصول)، 1404ق.
55. نقد و نظر، دفتر تبليغات اسلامى، حوزه علميه قم، ش 3 2 و 4.
56. هادوى تهرانى مهدى، مبانى كلامى اجتهاد در برداشت از قرآن كريم، موسسه فرهنگى خانه خرد، اول، 1377ش.
57. هاشمى شاهرودى محمود، فرهنگ فقه، مطابق مذهب اهل بيت (ع)، قم، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، اول، 1382ش.
دیگران را با نوشتن نقد، بررسی و نظرات خود، برای انتخاب این محصول راهنمایی کنید.
هر گونه سوال، ابهام توسط مدیران پشتیبانی سایت پاسخ داده می شود.