دربــاره جامع اصول الفقه
در اين فصل، به معرفى مختصر، جامع و مستند علم اصول فقه پرداخته مىشود و اهميت و ارزش آن تبيين مىگردد:
1. معناى لغوى اصول فقه و فقه:
اصول، جمع اصل و اصل، در لغت، چيزى است كه شىء ديگر بر آن مبتنى است و فقه، در لغت به معنى فهم است، اما فهم عميق.
2. تفقه در دين و تحول در معناى فقه:
مكرر در قرآن كريم و اخبار و روايات مأثوره از رسول اكرم و ائمه اطهار(ع)، امر به تفقه در دين شده است. از مجموع آنها چنين استنباط مىشود كه نظر اسلام اين است كه مسلمين، اسلام را در همه شئون، عميقا و از روى كمال بصيرت درك كنند. البته تفقه در دين كه مورد عنايت اسلام است، شامل همه شئون اسلامى است، اعم از آنچه مربوط است به اصول اعتقادات و جهانبينى و يا اخلاقيات و تربيت و يا اجتماعيات و يا عبادات و يا مقررات مدنى و يا آداب خاص اسلامى در زندگى فردى و يا اجتماعى و غيره، ولى آنچه در ميان مسلمين از قرن دوم به بعد در مورد كلمه فقه مصطلح شد، قسمى خاص است كه مىتوان آن را«فقه الأحكام» يا«فقه الاستنباط» خواند و آن، عبارت است از: «فهم دقيق و استنباط عميق مقررات عملى اسلامى از منابع و مدارك مربوطه».
احكام و مقررات اسلامى در باره مسائل و جريانات، در بسيارى از موارد بهصورت يك سلسله اصول، كليات و قواعد بيان شده است و در موارد ديگر اگر چه بهصورت جزئى و فردى بيان شده، اما با تنقيح مناط و القاء خصوصيت، با انضمام قضاياى كلى و كبروى، مىتوان احكام ديگرى را از آن استفاده كرد.
بنابراين، فقيه، در مقام استنباط حكم يك حادثه و مسئله، لازم است به منابع و مدارك معتبر رجوع كرده، با استفاده از اشباه و نظاير و اصول و قواعد به هدف خود دست يابد، از اين جهت، فقاهت، توام است با فهم عمیق و دقیق و همه جانبه.
3. وابستگى متقابل علم فقه و علم اصول فقه:
فقه و اصول، دو علم به هم وابسته مىباشند. وابستگى آنها به يكديگر، نظير وابستگى فلسفه و منطق است. علم اصول، به منزله ابزارى براى علم فقه است و لهذا آن را اصول فقه؛ يعنى پايهها و ريشههاى فقه مىنامند.
4. معناى اصطلاحى فقه:
فقها، در تعريف فقه، اين عبارت را به كار بردهاند: «هو العلم بالأحكام الشرعية الفرعية عن أدلتها التفصيلية»؛ يعنى، فقه، عبارت است از علم به احكام فرعى شرع اسلام(نه مسائل اصول اعتقادى يا تربيتى، بلكه احكام عملى) از روى منابع و دليلهاى تفصيلى آنها.
5. معناى اصطلاحى اصول فقه:
بسيارى از اصوليون متقدم، علم اصول فقه، را چنين تعريف كردهاند: «أصول الفقه هي القواعد الممهدة لاستنباط الأحكام الشرعية الفرعية من أدلتها 1» ؛ يعنى اصول فقه، عبارت است از مجموعه قواعدى كه به منظور استنباط احكام شرعى فرعى، از روى ادله آنها، تنظيم شده است.
تعريف مذكور از علم اصول، حاوى نكاتى است كه به آنها اشاره مىشود:
الف)«القواعد»: اين كلمه، نشان مىدهد كه در علم اصول، از مسائل جزيى بحث نمىشود، بلكه قواعد كلى كه بر مصاديق خودش منطبق است، مورد بررسى قرار مىگيرد؛
ب)«الممهدة لاستنباط الأحكام الشرعية»: بدين وسيله، قواعد ادبيات عرب و منطق و... از تعريف اصول فقه خارج مىگردد، زيرا كه اين قواعد، به منظور استنباط احكام شرعى تهيه و تمهيد نشدهاند؛
ج)«استنباط»: استفاده احكام شرعى، گاهى از باب استنباط است و گاهى از باب تطبيق؛ يعنى تطبيق مضامين احكام بر مصاديق آنها. اصول فقه، قواعد كلى است كه جهت استنباط آماده شده، نه تطبيق. با اين قيد، قواعد فقهى، از قبيل« قاعده يد »، « قاعده سوق مسلمين » و... از تعريف اصول خارج مىگردد؛
د)«الشرعية»: با اين قيد، احكام غير شرعى خارج مىشود، از قبيل احكام عقلى، مثل امتناع اجتماع نقيضين و قوانين كشورهاى دنيا كه بر اساس شريعت مبتنى نبوده، بلكه بر اساس مصالحى كه خود تشخيص دادهاند، وضع شده، مثل قوانين راهنمايى و رانندگى؛
ه)«الفرعية»: با اين كلمه، احكام عقيدتى و اصول دين، مثل وجوب معرفت خداوند، از تعريف اصول خارج مىشود، زيرا بحث از اين احكام، در علم كلام صورت مىگيرد؛
و)«من ادلتها»: با اين قيد، علم مقلد به احكام شرعى، خارج مىشود، زيرا علم مقلد به احكام شرعى، به خاطر عدم كارشناس بودن وى، با مراجعه به ادله احكام حاصل نمىشود، بلكه او با مراجعه به رساله عمليه مجتهد، احكام شرعى را به دست مىآورد.
متأخرين، بر تعريف فوق اشكالهایی را وارد کرده اند که مجالی برای طرح آنها نیست.
علاوه بر تعريف مزبور، تعريفهاى ديگرى از علمای شيعه ارائه شده كه در ذيل، به چند تعريف معروف اشارهاى گذرا خواهيم داشت:
الف) مرحوم نايينى(قدس سره)، فرموده است: «هو العلم بالكبريات التي لو انضمّت إليها صغرياتها، يستنتج منها حكم فرعي كلي2» ؛ يعنى، علم اصول، علم به كبرياتى است كه چنانچه صغريات، به آنها ضميمه شود، حكم فرعى كلى استنتاج مىگردد؛
ب) حضرت امام خمينى(قدس الله نفسه الزکیة) فرمودهاند: «هو القواعد الآلية التي يمكن أن تقع كبرى لاستنتاج الأحكام الكلية الإلهية أو الوظيفة العملية3» ؛ يعنى، علم اصول فقه، قواعدى آلى و ابزارى مىباشد كه ممكن است در مسير استنباط احكام كلى فرعى قرار گيرد و يا بيان كننده وظيفه عملى مكلف باشد.
6. موضوع علم اصول فقه:
در اينكه موضوع اصول فقه چيست؟ ميان انديشمندان، اختلاف نظر وجود دارد كه ما به مهمترين نظريهها اشاره مىكنيم:
الف) موضوع علم اصول، ادله اربعه(كتاب، سنت، اجماع و عقل)، با وصف دليل بودن، مىباشد. اين، ديدگاه مشهور اصولىها است كه أدلة أربعة را بما هي أدلة، موضوع اين علم مىدانند4؛
ب) برخى ديگر از عالمان اصولى، ادله چهارگانه را بدون لحاظ وصف دليل بودن، موضوع علم اصول فقه مىدانند5؛
ج) گروهى، مانند آية الله بروجردى (رحمه الله) ، موضوع اصول فقه را حجت در فقه دانسته اند6؛ يعنى در اين علم، از عوارض حجت در فقه بحث مىشود؛
د) موضوع علم اصول، يك امر كلى است كه برخى از مصاديقش ادله اربعه مىباشد، امّا برخى ديگر از موارد و مصاديقش امرى ديگر است. اين تعريف، مورد پسند مرحوم آخوند (قدس سره) و برخى از متأخرين قرار گرفته است7.
ه) مرحوم محقق مظفر(قدس سره)، چنين مىنويسد: اصول فقه، از موضوع خاصى صحبت نمىكند، بلكه از موارد بسيارى كه در جهت استنباط حكم شرعى قرار بگيرد، بحث مىكند. بنابراين، هر آنچه كه شايستگى دليل بودن براى استنباط حكم شرعى را داشته باشد، موضوع اصول فقه است8؛
و) شهيد صدر(قدس سره)، موضوع علم اصول را عناصر مشتركى دانسته كه در استنباط حكم شرعى، به كار گرفته مىشوند9.
7. هدف علم اصول فقه:
با گذر از عصر صدر اسلام كه مردمان تكاليف خويش را مستقيماً از معصومين(ع) مىگرفتند و عصر صحابه كه به نقل احاديث در تعيين وظايف اكتفا مىجستند، در زمانهاى بعدى، ناقلان و راويان احاديث ازدياد يافتند و مشكلات بسيارى در خصوص استفاده از روايات كه در حقيقت تفسيرى بر قرآن و در جهت تعيين وظايف مسلمانان بود، پيش آمد. افرادى به جهت تأمين اهداف سياسى و شخصى، به دروغ از زبان پيامبر(ص) و امامان(ع)، نقل حديث نمودند؛ در نتيجه، در چگونگى احوال راويان ترديد شده و در پيرامون دين از لحاظ زبان، فرهنگ، شيوه نگرش و تفكر، اندازه معلومات و چگونگى عادات، اخلاق، آداب و رسوم، اختلاف و تفاوت فراوان پديد آمد؛ ازاينرو، كار فهم تكاليف دينى، بهكلى دگرگون و معرفت دين و عمل به وظايف شرعى و الهى دشوار گشت.
در چنين بسترى، پيروان حقيقى دين اسلام كه طالب كشف دستورات و فرامين دينى بودند و دسترسى به امام معصوم(ع) هم نداشتند با مشكلات فراوانى روبهرو شدند؛ مشكلاتى از قبيل تعارض برخى از روايات با قرآن و يا با روايات ديگر، مبهم بودن دلالت پارهاى از احاديث، گوناگونى الفاظ قرآن و سنت(عام و خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبيّن، ناسخ و منسوخ، و...)، اعتبار يا عدم اعتبار برخى از دلايل(مثل قياس، اجماع و عقل در كنار كتاب و سنت) و بهطور كلى حجيت ادله از حيث سند و دلالت. در پى اينگونه مسائل و همانند آنها بهتدريج، علمى تدوين شد تا در رفع اين مشكلات و رسيدن به قواعد و قوانينى براى استنباط، راهنما گردد.
بنابراين، بايد گفت: غرض و هدف اصلى علم اصول، توانا شدن بر استنباط احكام شرعى فرعى و استخراج تكاليف دينى از ادله آنها مىباشد.
8. مؤسس علم اصول فقه:
همانگونه كه برخى از انديشمندان گفته اند10، اولين كسانى كه در مورد علم اصول سخن گفتند و آن را پايهگذارى كردند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بودند كه قواعد اصولى را بر اصحاب خود املاء نمودند و مجموعه اين قواعد را برخى از علماى متأخر، در كتبى مثل«الأصول الأصلية» و«الفصول المهمة فى أصول الأئمة» جمعآورى كردهاند.
9. تأليفات در علم اصول فقه:
اولين كتاب در مورد مسائل علم اصول، رسالهاى در زمينه مباحث الفاظ است كه تأليف شاگرد امام صادق(ع) و امام كاظم(ع)، هشام بن حكم مىباشد، پس از وى، يونس بن عبد الرحمن، كتاب«اختلاف الحديث و مسائله» را كه مربوط به بحث تعارض اخبار و مسائل تعادل و تراجيح است، تأليف كرد.
اين دو عالم شيعى، در تأليف كتاب اصولى، بر محمد بن ادريس شافعى و استادش محمد بن حسن شيبانى تقدم دارند.
عالمان مشهور شيعى كه تا زمان شيخ طوسى(ره)11، كتابهايى را در علم اصول تأليف كردهاند، عبارتند از: ابو سهل نوبختى، حسن بن موسى نوبختى، محمد بن احمد بن جنيد اسكافى، ابن عقيل عمّانى، ابو منصور صرام نيشابورى، محمد بن احمد بن داود بن على بن الحسن(مشهور به ابن داوود و شيخ القميين)، شيخ مفيد و سيد مرتضى.
در مرحله بعد، اين علم، توسط كسانى همچون شيخ طوسى، شيخ سديد الدين حمصى، ابن ادريس، محقق، علامه حلى و شهيد اول، به رشد قابل توجهى رسيد.
پس از ركود علم اصول در عصر اخبارىگرى، اين افول توسط وحيد بهبهانى شكسته شد و بهگونهاى كه اكنون در دست ما است، تحوّل يافت.
در مراحل بعدى، عالمان اصولى ديگرى، همانند سيد حسن شيرازى مجدد، شيخ انصارى، آخوند خراسانى، مرحوم نايينى، مرحوم آغا ضياء عراقى و محمد حسين اصفهانى(كمپانى) (قدس الله اسرارهم)، دقتهاى اصولى غير قابل وصفى صورت دادند، بهطورى كه اين علم، فعلاً يكى از مفاخر بزرگ جامعه شيعى به حساب مىآيد.
10. غناى اصول فقه شيعه:
القاى قواعد اصولى از سوى پيشوايان معصوم شيعه (ع )، بهعنوان يكى از عوامل مهم پيدايش اصول فقه، سبب شد تا اصول فقه شيعى از غناى شگفتانگيزى برخوردار باشد، تا آنجا كه فكر اصول عمليه(كه راهگشا در مواردى است كه حكم مسئلهاى را از مصادر و منابع استنباط نيابيم)، از سوى امامان شيعه(ع) ايجاد شد.
امروزه، علم اصول، از ديدگاه شيعه، داراى ابواب مختلفى است كه همه قواعد و قوانين لازم اصولى را در بر مىگيرد و شخص را در اين راستا براى استنباط احكام الهى يارى مىكند، بىآنكه در اين زمينه و حتى در مسائل جديد و مستحدث با مشكل مواجه شود.
11. مباحث مهم اصول فقه:
مباحث اصلى اصول فقه، به چهار بخش تقسيم مىشود:
الف) مباحث الفاظ: در اين بخش، از معانى و ظواهر الفاظ بحث مىگردد؛ مثلاً بحث مىشود كه آيا فعل امر، ظاهر در وجوب هست؟ و...؛
ب) مباحث عقليه: در اين بخش، از لوازم احكام شرعى بحث مىشود؛ به اين معنا كه آيا بين حكم شرع و حكم عقل ملازمه هست؟ آيا با قرار گرفتن حكم شرعى در صغرى و انضمام حكم عقلى كبروى مىتوان حكم شرعى را استنباط كرد؟ و...؛
ج) مباحث حجت: در اين بخش، بحث مىشود كه چه امورى حجيت و دليليت بر حكم شرعى دارند و چه امورى داراى چنين امتياز و اعتبارى نيستند؛ مثلاً قياس حجت نيست و خبر واحد حجت است؛
د) مباحث اصول عمليه: در اين بخش، اين بحث مطرح مىشود كه اگر مجتهد، دستش از ادلهى اجتهادى كوتاه شد و نتوانست حكم شرعى را از اين طريق استنباط كند، وظيفهاش در مقام عمل چيست؟.
در خاتمه، بحثى در باره تعادل و تراجيح روايات، مطرح مىگردد، البته بعضى از اصوليون، بحث اجتهاد و تقليد و بعضى از قواعد همانند قاعده فراغ، قاعده تجاوز، قاعده يد، اصالة الصحة و ... را بهعنوان تكمله مباحث اصول مطرح كردهاند.
12. ارزش و اهميت علم اصول فقه:
اين علم، يكى از مهمترين علوم اسلامى مىباشد كه جايگاه آن بر پژوهشگران بهطور عموم و بر دانشجويان فقه و حقوق بهطور خصوص، روشن است. در تبيين اهميت اين علم، همين بس كه امروزه دستيابى به احكام شريعت، بدون آن ناممكن است و اين علم، علاوه بر اينكه نسبت به علم فقه(دستيابى به احكام الهى)، درحكم ابزار است، همانند علم منطق بهصورت مستقل نيز ارزش و اهميت ويژهاى دارد.
ضرورت ايجاد نرمافزار كتابخانه ای اصول فقه:
نوشتههاى دانشمندان و فقهاى بزرگوار مسلمان، در تشريح مسائل اين دانش ارجمند كه زاده فرهنگ پربار اسلام و پرورش يافته در دامان آن است، بىشمار و بسيار متنوع است و اين روند، همچنان ادامه دارد و بالطبع گردآورى مهمترين آثار اصولى و تتبع و دستيابى به همه زواياى آن به شيوه سنتى، كارى بس دشوار، بلكه ناممكن است؛ بهويژه در اين دورانى كه به جهت گسترده شدن همه علوم و فنون و روى نمودن نيازها و خواستهها و پرسشهاى فراوان در هر رشتهاى و اندك بودن نقد عمر در اين شلوغ بازار رنگارنگ و پركالا، تلاش محققان گوهرشناس و طالبان گنج دانش، همواره بر اين است كه كمترين سرمايه و نقد را بدهند و بيشترين و بهترين و خوشتراشترين بهره و كالا و گوهر را دريافت نمايند.
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بنا بر رسالت و وظیفه دیرینه خود در راستای مدیریت اطلاعات منابع اسلامی، اقدام به جمعآوری آثار اصولی علمای نامدار شیعه کرده است تا راه وصول به مطالب ناب اصولی را هموار ساخته و در مسیر احیای مساعی دانشمندان اصولی، قدمی هر چند ناچیز بردارد.
بدیهی است استفاده از ابزار و فنآوری نوین اطلاعاتی با قابلیتهای جدید میتواند بازیابی اطلاعات مکتوب را تسریع و تسهیل بخشد.
پیشینیه طرح
این مرکز، تاکنون در راستای احیای معارف اصولی، در موارد ذیل، پژوهشهایی را تولید کرده یا در دست تحقیق دارد:
1. معجم موضوعی رسائل و کفایه، تولید شده در ضمن سری نرمافزارهای نور الفقاهه 4-1؛
2. درختواره اصول که مراحل پایانی پژوهش را طی می کند؛
3. معجم لفظی کتابخانه اصول 1 که با محتوا و قابلیتهای ذیل در سال 1379 به جامعه علمی تقدیم شده است:
الف) تعداد(75) عنوان کتاب در(176) جلد از(51) نویسنده معتبر.
ب) پیوند شرح و متن در کتابهای کفایه، رسائل، معالم، قوانین، درر الفوائد با شروح و حواشی، مجموعا بیش از 50 جلد:
درر الفوائد با افاضه العوائد 3 جلد. قوانین با حاشیه شیخ بر استصحاب قوانین، 2 جلد. معالم با حاشیه سلطان، ملا صالح و هدایة المسترشدین، 4 جلد. رسائل با اوثق الوسائل، بحر الفوائد، تقریرات مجدد شیرازی، حاشیه آخوند(قدیم و جدید)، حاشیه همدانی، 12 جلد. کفایة الاصول با انوار الهدایة، حاشیه علامه، حاشیه بروجردی، حقائق الاصول، حواشی المشکینی، عنایة الاصول، منتهی الدرایة، کفایة الدرایة، نهایة النهایة، 32 جلد.
ج) ضمیمه شدن اصطلاحات اصولی به برنامه از روی کتاب اصطلاحات الاصول(آیة الله مشکینی).
در ضمن، کتابشناسی و مــؤلفشناسی این برنامه، کاملا علمی و دقیق است.
د) قابلیتهای عمومی نرمافزارهای کتابخانه ای مرکز.
اکنون با توفیق خداوند سبحان و عنایت حضرت ولی عصر(ع) نسخه ی جدید کتابخانه اصول با عنوان «جامع اصول فقه»، تهیه شده در طی مدت 2 سال، با محتوا و قابلیتها و ویژگیهای ذیل به مجامع علمی تقدیم میگردد:
1. 410 عنوان کتاب، در بیش از 908 جلد از 240 مؤلف؛
تبصره: در وهله اول، فهرستی از کتب اصولی قدما و متأخرین با بیش از 900 عنوان کتاب، تهیه شده و پس از مشورت با کارشناسان خبره، در سه رتبه، اولویتبندی گردیده و در نهایت، بیش از چهار صد عنوان کتاب، با توجه به نیازهای مجامع علمی، در قالب این نرمافزار تقدیم می گردد.
لازم به توجه است که کتب مهم مربوط به قواعد اصولی و فقهی، اجتهاد و تقلید، اصطلاحات و معاجم، تاریخ علم اصول و همچنین کتابهای فقهی که بهصورت ضمنی به مباحث اصول پرداخته، به این مجموعه، ملحق شده است.
2. بیش از 58 شرح معتبر بر کتاب های معالم الدین، هدایة المسترشدین، الفصول الغرویة، قوانین الاصول، فوائد الاصول، فرائد الاصول، کفایة الاصول، درر الفوائد، اصول فقه مرحوم مظفر(قدس سره الشریف)، حلقات شهید صدر(قدس الله نفسه) و اصول الاستنباط.
3. دسته بندی کتب در گروه های : اصولی، اصولی فقهی، تاریخچه، قواعد، اصطلاحات و شروح، حواشی و تعلیقه ها.
4. دسته بندی موضوعی کتب تحت عنوانهای زیر:
مبادی، مباحث الفاظ، امارات و حجج، قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سد و فتح ذرایع، اصول عملیه، تسامح در ادله سنن، قواعد، تعارض ادله و امارات، اجتهاد و تقلید.
5 . از جمله قابليتهايى كه به این نسخه اضافه شده است، مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
* امكان چند سندى در نمايش و جستوجو؛
* تغيير اندازهى صفحهى نمايش در نمايشگرهاى مختلف؛
* انتقال مطالب به صورت مستقيم به پروندههاى Word؛
* نمايش همزمان و مرتبط متن با ترجمهها و شروح؛
* جستوجو از طريق ريشه كلمات؛
* گروه بندی چند سطحی در دامنه کتب؛
* سادهسازى محيط جستوجو؛
* استفاده از فهرست گزينشى براى جستوجوى سريع در عناوين فهرست كتب؛
* جستوجوى برخط (Find) در قسمتهاى مختلف؛
* افزايش قابل توجه كتابهاى لغت؛
* نمايش يا عدم نمايش اعراب و سرصفحه.
پی نوشت
*1.فرائد الأصول،ج2،ص544،نشر انتشارات اسلامی.
*2.فوايد الأصول، ج 1، ص 19.
*3.مناهج الوصول إلى علم الأصول، ج 1، ص 51.
*4.ميرزا ابو القاسم بن الحسن، قوانين الأصول، چ سنگى، ص 9 و 10؛محمد حسین بن محمد رحیم اصفهانی،چ سنگی،ص10.
*5.ميرزا ابو القاسم بن الحسن، قوانين الأصول، چ سنگى، ص 9 و 10.
*6.نهاية الأصول، ص 15.
*7.كفاية الأصول، ج 1، ص 22.
*8.أصول الفقه، ج 1، ص 6.
*9.دروس في علم الأصول، ج 1، ص 40.
*10.صدر، سيد حسن، تأسيس الشيعة، شركة النشر و الطباعة العراقية، ص 310.
*11.متوفاى 460ق.
دیگران را با نوشتن نقد، بررسی و نظرات خود، برای انتخاب این محصول راهنمایی کنید.
هر گونه سوال، ابهام توسط مدیران پشتیبانی سایت پاسخ داده می شود.